خردمند همیشه راه خود را بهبود میدهد و هرگاه هر چیزی رابیش از حد مصرف کند دچار سرخوردگی ناشی از جهل شده و به منظور جلوگیری از این حالت همیشه در حال شناسایی مصارف و بهبود بخشیدن به آنها میباشد. کف کارخانه را گمبا مینامیم، جایی که ارزش افزوده کارخانجات آنجا ایجاد میگردد. باید بدانیم تغییرات در گمبا به راحتی پدیدار نمیشود. اول لازم است کارگران تغییر مورد نظر را بفهمند. دوم اینکه افراد با آن موافق باشند.
مدیران مسئولیت این فهم کارگران و پذیرش تغییر از سوی آنها را دارند. برای اینکه مدیران پذیرش کافی از سوی کارگران را پیدا کنند باید ابتدا مسأله را خودشان به خوبی بفهمند که این کار در دفتر انجام نمیشود. سپس مدیران باید شجاعت پذیرش تصمیمات اشتباه خود را داشته باشند و اگر مسیری جواب نداد باید سریعاً از آن برگردند.
هنگامی که کارگران بفهمند که رؤسا در پذیرش اشتباهاتشان تردید ندارند آن وقت آنها نیز به راحتی میپذیرند که ممکن است کاری که اکنون در حال انجام آن هستند اشتباه است و باید اصلاح شود و زمینه پذیرش اشتباهات فراهم شده و سپس به دنبال بهبود آن خواهند رفت. بعضی وقتها برخی مدیران تصمیم اشتباهی را میگیرند و بعد از چند ساعت به این نتیجه میرسند که آن تصمیم اشتباه بوده و لیکن برای جلوگیری از خفیف شدن خود اعلام اشتباه بودن تصمیم را به تأخیر میاندازند. باید گفت در اولین فرصتی که دانستیم یک تصمیم اشتباه است باید آنرا اعلام و جهت حرکت خود را اصلاح کنیم.
کارگران ما مدیران دائم در حال بهبود را بهتر از مدیرانی که هرگز به اشتباه خود اعتراف نمیکنند میدانند. میتوان دستورات را به زور به پرسنل ابلاغ کرد ولی این سؤال همیشه در ذهن آنها باقی خواهد ماند که کسی هرگز قدرت پذیرش اشتباه را ندارد چگونه از ما میخواهد به دنبال اشتباهاتمان در کار بگردیم و آنرا بیابیم و بهبود دهیم.