هر زمان که ما میخواهیم یک محصول جدید به بازار عرضه کنیم طراحان میخواهند بدانند چه تعداد از آن خودرو به بازار عرضه میشود تا بر اساس آن میزان هزینههای طراحی را محاسبه نمایند در حالی که ممکن است اصلاً این محصول جدید هیچ فروشی نداشته باشد. من همیشه به آنها میگویم اگر ما میتوانستیم میزان فروش را درست حدس بزنیم نیاز به تعداد زیادی از مدیران نبود. اگر این توانایی را داشتیم در شرطبندی مسابقات اسب دوانی شرکت کرده و پول بیشتری به دست میآوردیم. پاسخ من به طراحان این بود که اگر محصول مطابق میل مردم باشد احیانا 30000 دستگاه فروش خواهیم داشت و اگر محصول خوب نباشد حداکثر پس از فروش 500 دستگاه مردم از کیفیت بد محصول ما باخبر شده ما دیگر نمیتوانیم بیشتر از آن بفروشیم.
حال که طراحان خود را در برابر چنین بازاری با این دامنه استقبال از محصول میبینند بهتر است که محصولی طراحی نمایند که حداکثر ارزانسازی و کیفیت در آن رعایت شده باشد و این حداکثر مرز ندارد. هر قدر بیشتر بهتر.
در این حالت افراد نگران این هستند که فرصتها را از دست ندهند. باید فرهنگ لغت افراد را بازنویسی نمود. افراد نگران زیان میباشند. این زیان از دست دادن واقعی پول و ثروت است. از طرفی از دست دادن فرصت که میتوانست ثروت بیافریند را هم زیان تلقی مینمایند. ولی بین این دو فرقی اساسی وجود دارد. مردم آنقدر به فکر از دست رفتن فرصتهایی که میتوانست ثروت بیافریند هستند که از زیانهای واقعی خود غافل میشوند. همواره این مسأله وجود دارد که ماهی که به تور ما نیافتاده است بزرگتر به نظر میآید. در حالی که در همان حال باید به فکر ماهیهای در تور افتاد که از تور ما مجدداً فرار نکنند.