یک برداشت اشتباه وجود دارد و آن این است که افزایش تولید کاهش هزینه را در پی دارد. این دیدگاه از این جهت اشتباه است که حدی را متصور نشده است. هر واحد تولیدی محدودیتهایی دارد از جمله ظرفیت ماشین آلات و زمان کاری پرسنل. وقتی که دستگاه توان تولید 1000 واحد محصول در طول شیفت کاری را دارد افزیش تولید آن تا این مقدار منجر به کاهش قیمت میشود اما تولید بیش از مقدار مثلاً 1200 واحد چون نیاز به اضافه کاری پرسنل با نرخ هزینه بیشتر از ساعات عادی یا افزایش شیفت که آن هم هزینههای ثابت خود را دارد، منجر به افزایش هزینه کل میگردد. اگر تصمیم بگیریم که یک دستگاه جدید بخریم باز هم چون هنوز به ظرفیت کامل آن دستگاه نرسیده و نتوانستهایم ظرفیت نیاز به میزان ظرفیت دستگاه جدید افزایش دهیم، هزینه تولید کاهشی نخواهد بود.
بنابراین تعریف جدید را به این شکل انجام میدهیم: افزایش تولید تا رسیدن به ظرفیت تعریف شده دستگاه منجر به کاهش هزینه تولید و افزایش تولید بیش از ظرفیت تعریف شده دستگاه منجر به افزایش هزینه تولید میگردد.
باید یاد گرفت که وقتی نیاز به محصول کاهش مییابد چگونه با هزینه کمتری تولید کنیم. فرض کنید دو دستگاه پرس داشتهایم که قطعات 1 و 2 را تولید میکردهاند وقتی نیاز کم شود میتوان با کاهش زمان تعویض قالب یک از پرسها و پرسنل آنرا تعطیل و با یک دستگاه پرس کل نیاز به دو قطعه را تأمین نمود.
در اینجا اگر بهبود کاهش زمان تعویض قالب رخ ندهد نمیتوان این کار را کرد و هردو پرس زیر بار بوده و با نرخ پائینتر از حد اسمی خود تولید کرده و طبیعتا هزینههای تولید افزایش خواهد بود.
حال فرض کنید زمان تعویض قالب یا خط را به صفر برسانید آنگاه میتوانید از هردستگاهی در سقف ظرفیت بهرهبرداری نموده و هزینه تولید را در کمترین نقطه نگه دارید.
به همین دلیل ناتوانی شرکتها درانجام این گونه بهبودها منجر به تعطیلی خطوط تولید محصولات سود ده ولیکن کم تقاضای آنها شده است در حالی که میتوانستند با این بهبود از سود همان محصولات کم تقاضای خود هم بهرهمند گردند.