مدیریت ژاپنی چیست؟
تجار در کشورهای مختلف ژاپن را به عنوان یک تامین کننده، مشتری و رقیب مهم میشناسند. اما همزمان باید صنعت ژاپن و مدیریت ژاپنی را به عنوان یک معلم نیز در نظر گرفت. با آموختن و الگوگیری از این سیستم مدیریتی میتوان به پیشرفتهای چشمگیری در عرصههای گوناگون دست یافت. مجموعهی مهمی از ایدههایی که می توانیم از ژاپنیها بیاموزیم در این مقاله شرح داده شده است. این آموزهها میتوانند تأثیر گستردهای بر کیفیت تصمیم گیری، برنامه ریزی، بهرهوری و آموزش مدیران و کارکنان داشته باشند. مهمترین دغدغههای مدیریت ارشد در هر سازمان حول محور مسائل زیر است:
● اتخاذ تصمیمات موثر
● تامین امنیت مالی شرکت و امنیت شغلی کارکنان
● افزایش بهرهوری
●انعطاف پذیری و پذیرش تغییر در سازمان
● پرورش مدیران جوان حرفهای
در برخورد با این حوزههای مشکلساز، مدیران ژاپنی رفتاری کاملاً متفاوت با مدیران آمریکایی و اروپایی دارند. ژاپنیها اصول متفاوتی را اعمال می کنند و رویکردها و سیاستهای متفاوتی را برای مقابله با هر یک از این دغدغهها ایجاد کردهاند. این سیاستها، مطمئناً از عوامل اصلی رشد شگفتانگیز ژاپن در 100 سال گذشته هستند. تقلید محض از این سیاستها برای مدیران در کشور ما نه تنها امکان پذیر نیست بلکه ناکارآمد و آسیب زاست. زیرا این سیاستها عمیقاً در سنتها و فرهنگ ژاپنی ریشه دارد. با این حال اصول زیربنای این اقدامات ژاپنی شایسته توجه و مطالعه دقیق توسط مدیران کشورهای مختلف از جمله مدیران ایرانی است. زیرا این سیاستها و راهکارها ممکن است راه حل برخی از مهمترین مشکلات را به ما نشان دهند. همانگونه که در کشورهای اروپایی توسعه یافته نیز شیوه مدیریت در ژاپن مورد مطالعه و الگوگیری قرار گرفته است. در واقع الگوگیری از این شیوههای مدیریتی و بومی سازی آنها میتواند پاسخگوی بسیاری از چالشهای امروزی مدیران در سازمانهای مختلف باشد.

تاریخچه مدیریت ژاپنی
با مشاهده ثروت کلان اقتصادی ژاپن از زمان جنگ جهانی دوم، علاقه جهانی به شیوههای مدیریت ژاپنی پدیدار شد. در دهه 1950 با شروع “اقتصاد معجزه گر” که ژاپن را از تبعات منفی جنگ نجات داد، توجهها به شیوه مدیریت در ژاپن متمایل شد. در دهه 1980 با تهدید صادرات صنعتی ژاپن برای تولیدکنندگان در سراسر جهان این توجه افزایش یافت. تکنیکهای ژاپنی، بهویژه در مدیریت کار و تولید و مزایای آشکار آنها در ایجاد محیطهای کاری هماهنگ و بسیار پربار، همگان را مجذوب خود کرد. در نتیجه ویژگیهای کلیدی مدل ژاپنی در مدیریت نیروی کار مانند اشتغال دائمی به دقت مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت. با مرور زمان عناصر متمایز مدیریت تولید ژاپن مانند سیستم “تولید ناب” و “تولید به هنگام ” نیز در قرن اول صنعتی شدن ژاپن تکامل یافت. سیستمهای تولید ناب و به هنگام توسط بسیاری از کارخانجات غربی مورد تقلید قرار گرفتند و نتایج موفقیت آمیز بسیاری را بدست آوردند. نکته قابل توجه درباره سیستم ژاپنی مدیریت این است که تاریخچه آن را نمیتوان به روایتهای ساده جبرگرایی فرهنگی تقلیل داد. این سیستم نتیجه روشن بینی و انگیزه فراوان یک ملت برای عبور از بحران ناشی از جنگ است. همچنین حکایت از خلاقیت زیاد مدیران ژاپنی در ابداع سیستمی منحصر به فرد و سازگار با فرهنگ ژاپنی دارد. شاید مهمترین درسی که میتوان از این سیستم مدیریتی آموخت عدم تقلید محض از مسیر موفقیت کشورهای پیشرفته باشد. مدیران ژاپنی درسهای بسیاری را از سیستمهای مدیریتی غربی آموختند. اما هرگز به تقلید محض از این سیستمها دچار نشدند. زیرا آنها دریافته بودند که مسیر موفقیت در هر کشور باید متناسب با فرهنگ و ویژگیهای خاص آن کشور باشد. بنابراین تقلید محض از مدلهای تولید و اشتغال سایر کشورها نمیتواند پاسخگوی نیازهای اقتصاد یک کشور باشد.
مفروضات اولیه مدیریت ژاپنی
سه تفاوت اصلی بین سبک مدیریت ژاپنی و غربی وجود دارد. شرکت های غربی تقریباً برخلاف سبک ژاپنی مدیریت عمل میکنند. مفروضات اولیه شیوه مدیریت در ژاپن عبارتند از:
1. کارمندی که قادر به انجام یک مسئولیت کاری است به اندازه کافی باهوش است که بهرهوری و کیفیت آن کار را توسعه دهد: در یک شرکت معمولی ژاپنی، اولین قدمی که برای توسعه پروژه برداشته میشود، بحث با کارمندان در مورد نحوه اجرای آن است. بسیار مهم است که همه کارمندان مسئولیتهای خود را درک کنند. مدیران و سرپرستان ژاپنی به کارگران به عنوان مشاور نگاه میکنند. برای سرکارگر طبیعی است که راه حلها را با کارگران یدی در میان بگذارد. در سیستم تولید ژاپنی همه کارکنان باید هر زمان که انتظار تغییرات کاری وجود دارد، مسائل مختلف را با یک کارفرما در میان بگذارند. ژاپنی ها دو شیوه سازمانی را توسعه دادند که کارمندان را تشویق می کند تا ایدههای خود را به اشتراک بگذارند. اولین مورد رویه کنترل کیفیت است که در آن کارکنان پیشنهادات بهرهوری خود را ارائه میکنند. مورد دوم تمرین یا تشویق همه کارکنان به توسعه مهارتهای جدید خود در طول سالها و در طول فعالیتهای کاری است. بنابراین اکثر کارمندان در ژاپن مهارتهای جدیدی را در شرکت یاد میگیرند. هیچ کس که توسط یک شرکت استخدام میشود انتظار ندارد تا زمان بازنشستگی در همان شغل اولیه کار کند. کارمندان در طول سالهای شغلی خود با کسب دانش و تواناییهای اضافی برای شرکت اهمیت بیشتری پیدا میکنند. در برخی از شرکتهای ژاپنی، اکثریت کارکنان مسئول نتیجه بهره وری هستند. این کارکنان مهارتهای خود را تقویت میکنند تا بتوانند راه حلهایی برای حل مشکلات بیابند. کارمندان ژاپنی زمانی پاداش میگیرند که سود شرکت افزایش یابد. پاداشها بر اساس عملکرد خوب شرکت است. بنابراین همه کارکنان این فرصت را در اختیار دارند که با ارائه پیشنهاداتی در راستای افزایش کیفیت کار خود ارائه کنند. سپس در پی اجرای پیشنهاد و افزایش بهرهوری و سود شرکت، پاداش دریافت کنند.
2. اعضای یک شرکت یک “خانواده” تشکیل میدهند: دومین فرض اساسی مدیریت به شیوه ژاپنی میگوید: «کارکنان یک خانواده را تشکیل میدهند». شرکتهای ژاپنی این ایده را میپذیرند که کارمندان و کارفرمایان یک واحد اجتماعی قوی را تشکیل میدهند. همه کارکنان یک شرکت، سیستمهای مسئولیتپذیری متقابل را بیش از آنچه که واقعاً برای انجام آن حقوق دریافت میکنند، ایجاد میکنند. عضویت در شرکت یا “خانواده” مسئولیتی را هم برای کارفرمایان و هم برای کارمندان ایجاد میکند. یکی از نتایج این نظریه، استخدام مادام العمر است. بسیاری از کارمندان در ژاپن با ورشکستگی، مشکلات خانوادگی یا حتی رفتار مجرمانه مواجه هستند. با این حال هنوز باید از امنیت شغلی کامل برخوردار باشند. به هر حال، شرکتها کارمندان خود را اخراج نمیکنند، همانطور که بزرگسالان فرزندان خود را اخراج نمیکنند. شرکت با سبک “خانوادگی” بهترین محیط را برای همه کارمندان فراهم می کند.
3. کار گروهی مهمتر از کار فردی است: کارمندان ژاپنی زمانی پاداش میگیرند که سود شرکت افزایش یابد و نه تنها بر اساس عملکرد فردی. پاداشها بر اساس عملکرد خوب شرکت است. در واقع، در طول یک دوره بد اقتصادی، کارکنان رده پایینتر نسبت به کارکنان سطوح بالاتر، کاهش حقوق را تجربه خواهند کرد. به دلیل اینکه مدیران و سرپرستان در راس امور قرار دارند، باید مسئولیت هرگونه اشتباه در سیاست را بپذیرند. تشویق نتایج کار گروهی روحیه تیمی را در سازمانها ژاپنی افزایش میدهد. این سه اصل زیربنای سبک کار ژاپنی در یک شرکت هستند. آنها ممکن است ساده به نظر برسند، اما پایه و اساس توسعه اقتصاد ژاپن در جهان را تشکیل میدهند. هیچ کس نمیتواند چشم انداز اقتصادی ژاپن را بدون درک نظریههای اساسی که در بالا ذکر شد درک کند.
تصمیم گیری در مدیریت ژاپنی
تصمیم گیری مهمترین مسئولیت و وظیفه مدیران در هر سازمان است. تصمیم گیری جمعی یکی از مهمترین اصول مدیریت ژاپنی به شمار میرود. در واقع اگر یک نکته وجود داشته باشد که همه مقامات ژاپنی در مورد آن اتفاق نظر داشته باشند، آن نکته تصمیم گیری جمعی است. برای ژاپنیها، عنصر مهم در تصمیمگیری، تعریف سؤال است. مرحله مهم و حیاتی این است که تصمیم بگیرید که آیا نیازی به تصمیم گیری وجود دارد یا خیر. در این مرحله است که ژاپنی ها به دنبال “اجماع” هستند. در واقع، این گام است که از نظر ژاپنیها جوهره تصمیم است. در طول این فرآیند که قبل از تصمیم گیری انجام میشود، هیچ اشاره ای به پاسخ سوال نمیشود. این کار برای این است که کارکنان مجبور به جانبداری نشوند. بنابراین کل فرآیند بر روی یافتن اینکه تصمیم واقعاً در مورد چیست متمرکز است، نه اینکه تصمیم باید چه باشد. البته زمان زیادی میبرد. ژاپنیها درباره یک تصمیم پیشنهادی در سراسر سازمان بحث میکنند تا زمانی که در مورد آن توافق حاصل شود. سپس بر اساس نظرات کارکنان سطوح مختلف سازمان تصمیم میگیرند. اغلب مدیران در سایر کشورها معتقدند که این رویکرد منجر به بلاتکلیفی یا سیاسی کاری میشود. یا در بهترین حالت به یک سازش بی ضرر است که هیچ کس را آزرده نمیکند، اما هیچ چیز را نیز حل نمیکند. در سایر کشورها به ویژه ایالات متحده از رویکرد تصمیم گیری از بالا به پایین استفاده میشود. مدیران ارشد تصمیمات را میگیرند و از کارکنان انتظار میرود آن را اجرا کنند. معمولاً تلاش اندکی برای دستیابی به اجماع بین افرادی که تحت تأثیر این تصمیم قرار میگیرند، وجود دارد. در مقابل، تصمیم گیری ژاپنیها بر اساس هماهنگی و اجماع است. این فرآیند با “نماواشی” آغاز میشود. اصطلاحی که مربوط به طبیعت است و به معنای کندن اطراف ریشههای درخت برای آمادهسازی آن برای پیوند است. در عمل، به این معناست که اگر بخواهیم یک پیشنهاد جدید ریشه دوانده، بقا و رونق بگیرد، باید از قبل مقدمات آن آماده شود. این آمادگی شامل موارد زیر است:
● گفتگو با کسانی است که تحت تأثیر یک پیشنهاد جدید قرار میگیرند.
● دریافت واکنش و بازخورد آنها
● اصلاح پیشنهاد بر اساس بازخوردها فرآیند تصمیمگیری نماواشی پراکنده، بازگشتی، غیرخطی و چند مرحلهای است. این فرآیند بسیار غیررسمی است.
مراحل تصمیم گیری ژاپنی تصمیم گیری در مدیریت ژاپنی یا “نماواشی” شامل مراحل زیر است:
1. مدیران میانی بازیگران کلیدی در فرآیند نماواشی هستند. به طور معمول، یک مدیر ارشد به یک مدیر میانی “پیشنهاد” میکند که روی یک مشکل خاص کار کنند.
2. مدير مياني نظر پرسنل مربوطه در سازمان را در مورد راه حلهای احتمالي مشكل جويا ميشود. کسانی که با آنها مشورت میشود همه افراد سازمان هستند که بر مشکل یا راه حل پیشنهادی تأثیر میگذارند یا تحت تأثیر آن قرار میگیرند.
3. هماهنگکننده اطلاعات جمعآوریشده در مرحله 2 را جمعآوری و ارزیابی میکند. در یک فرآیند تکراری بازبینی و بازخورد، یک طرح اقدام شکل میگیرد که برای اکثر طرفهای ذینفع قابل قبول است.
4. هماهنگ کننده یک سند غیررسمی را در شرح مشکل و راه حل پیشنهادی تهیه و منتشر میکند. از طریق فرآیند مذاکره و/یا متقاعدسازی، طرفهایی که بر پیشنهاد تأثیر میگذارند یا تحت تأثیر آن قرار میگیرند، به توافق میرسند. در صورت عدم توافق، طرح مورد بازنگری قرار میگیرد و روند تایید غیررسمی مجددا آغاز میشود.
5. پس از تأیید غیررسمی، هماهنگکننده یک پیشنهاد رسمی به نام ringi-sho آماده میکند. پیشنهاد رسمی بین طرفهای تحت تأثیر این پیشنهاد، از جمله مدیریت ارشد، پخش میشود. هر یک از طرفین سند را با الصاق مهر شخصی تأیید میکنند. اگر سند به تعداد کافی مهر جمع آوری نکند، طرح رها شده یا برای بررسی بیشتر بازگردانده میشود. وقتی ژاپنیها به نقطهای میرسند که آن را تصمیم مینامیم، میگویند در مرحله عمل هستند. اکنون مدیریت ارشد تصمیم را به کسانی که ژاپنیها «افراد مناسب» میخوانند ارجاع میدهند. تعیین اینکه این افراد چه کسانی هستند تصمیم مدیریت ارشد است. در طول بحثهای منتهی به اجماع، کاملاً روشن شده است که افراد خاص یا گروههای خاص چه رویکردهای اساسی را در قبال این مشکل اتخاذ میکنند. مدیریت ارشد، با توجه به این موضوع گروه اجرا کننده تصمیم را مشخص میکند.
مزایا و معایب تصمیمگیری ژاپنی
تصمیم گیری در مدیریت ژاپنی یا “نماواشی” دارای مزایا و معایب خاص خود است. فرآیند نماواشی-رینگی بر اساس نیاز به حفظ هماهنگی در سازمان و در عین حال تصمیم گیری صحیح است. یکی دیگر از مزایای قابل توجه فرآیند نماواشی-رینگی این است که پس از تایید یک پیشنهاد، میتوان آن را به سرعت اجرا کرد. زیرا همه طرفهای مربوطه در جریان تصمیم هستند. این برخلاف فرآیندهای غربی است که میتوانند در حین اجرا با موانع زیادی از سوی بخشهای مختلف سازمان مواجه شوند. از سوی دیگر فرآیند تصمیم گیری نماواشی-رینگی به سه دلیل مورد انتقاد قرار گرفته است:
● این شیوه تصمیمگیری بسیار کند است. ممکن است ماهها، شاید سالها طول بکشد تا یک ایده از طریق فرآیند «nemawashi-ringi» کار کند و اجرا شود. در گذشته، این مشکل چندانی ایجاد نمیکرد. اما محیط جهانی کنونی به سرعت در حال تغییر است و این سرعت تغییر، مستلزم تصمیمگیری با سرعت بالاست. البته اخیراً تلاشهایی برای سادهسازی فرآیندهای توسعه محصول و تصمیمگیری در برخی از شرکتهای ژاپنی صورت گرفته است. اما هنوز خیلی زود است که بگوییم آیا این تلاشها موفق هستند یا خیر.
● به جای توسعه محصولات جدید، بر بهبود محصولات موجود متمرکز است. ژاپن از دیرباز به دلیل داشتن توانایی بهبود محصولات موجود مورد توجه بوده است. این یک شایستگی مهم است. اما در محیط جهانی کنونی برای تضمین موفقیت بلندمدت کافی نیست.
● ایدههای نوآورانه را سرکوب میکند. فرآیند نماواشی-رینگی میتواند به ایدههای خوب اجازه دهد که پژمرده شوند و بمیرند. فرآیند تصمیم گیری ژاپنی مبتنی بر هماهنگی و توافق چندین طرفه است و ایدههای نوآورانه را آسیبپذیر میکند. این بدان معناست که افراد یا گروهها ممکن است از ترس شکست د ارائه ایدههای جدید را به تعویق بیاندازند.
کنترل کیفیت در مدیریت ژاپنی
استفاده گسترده از حلقههای کیفیت یکی دیگر از ویژگیهای متمایز مدیریت ژاپنی است. توسعه محافل کیفیت در ژاپن در اوایل دهه 1960 از سخنرانی پژوهشگران آمریکایی W. Edwards Deming و J.M. Juran الهام گرفته شد. این پژوهشگران در مورد توسعه استانداردهای صنعتی زمان جنگ در ایالات متحده بحث میکردند. دمینگ و جوران مطرح کردند که در مدیریت آمریکایی معمولاً حدود 85 درصد مسئولیت کنترل کیفیت بر عهده مدیران و تنها 15 درصد بر عهده کارگران و مهندسان خط تولید است. دمینگ و جوران استدلال کردند که این نسبتها باید معکوس شوند. آنها معتقدند فرآیندهای تولید باید با در نظر گرفتن کنترل کیفیت طراحی شوند. به علاوه همه افراد در شرکت، از کارکنان سطح ابتدایی گرفته تا مدیریت ارشد، باید با تکنیکهای کنترل آماری آشنا باشند. کارکنان همه سطوح شرکت باید تحت آموزش مداوم در مورد کنترل کیفیت قرار بگیرند. به طور کلی، دمینگ و جوران استدلال کردند که کنترل کیفیت باید بر پیشگیری تمرکز کند. بنابراین هدف نهایی کنترل کیفیت باید بهبود فرآیند تولید تا زمانی باشد که قطعات یا محصولات معیوب تولید نشوند. حلقههای کیفیت یکی از روشهای دستیابی به این اهداف بود. در ژاپن، حلقههای کیفیت متشکل از گروههایی متشکل از 10 کارگر است. این گروهها معمولاً شامل سرکارگرها هستند که معمولاً به عنوان رهبران حلقه خدمت میکنند. حلقههای کیفیت بر جنبههای عینی عملیاتی که مستقیماً در آن مشارکت دارند تمرکز میکنند. برای این کار از جداول و نمودارها استفاده میکنند. در یک قالب رایج، مشکلات بر اساس مواد، نیروی انسانی و ماشینها دستهبندی میشوند. حلقه های کیفیت ابزاری را برای کارگران فراهم میکند تا در امور شرکت مشارکت کنند و مدیریت از پیشنهادات کارگران بهرهمند شود. در واقع، پیشنهادات کارکنان نقش مهمی در شرکتهای ژاپنی ایفا میکند. دو انجمن ژاپنی سیستمهای پیشنهاد و انجمن روابط انسانی ژاپن، برای تشویق این فرآیند ایجاد شدهاند. طبق گزارشات، پیشنهادات کارمندان ژاپنی میلیاردها دلار سود برای شرکتها ایجاد میکند.
آموزش در سیستم مدیریت ژاپنی
آموزش مدیران در ژاپن به طور سنتی به صورت نسبتاً غیررسمی و در داخل سازمانها صورت میگیرد. درصد مدیران ارشد ژاپنی که در دانشگاه تحصیل کردهاند، مشابه درصدی است که در ایالات متحده و اروپای غربی وجود دارد. با این حال، تعداد بسیار کمی از مدیران ژاپنی در مقایسه با همتایان آمریکایی و اروپایی خود در مقاطع تحصیلات تکمیلی تحصیل کردهاند. در ژاپن سازمانها به تحصیل در دانشگاه بهعنوان وسیلهای برای دستیابی به مهارتهای تجاری نگاه نمیکنند. در واقع سازمانها تصمیمات استخدامی خود را بیشتر بر اساس ویژگیهای عمومی افراد مانند شخصیت و جاهطلبی آنها اتخاذ میکنند تا تحصیلات آنها. سیستم راهنما در سازمانهای ژاپنی به طور گسترده در آموزش اولیه کارکنان استفاده میشود. این سیستم مدیران سطوح میانی و ارشد را درگیر میکند که به عنوان معلم و الگو خدمت کنند. تاکید بر آموزش درون سازمانی مربوط به سیستم سنتی استخدام مادام العمر است. سیستم مادام العمر اشتغال احتمال میدهد که یک شرکت از سرمایه گذاری خود در آموزش منتفع شود. همچنین شرکت را قادر میسازد تا برنامههای بلندمدت برای آموزش نیروهای استخدامی ایجاد کند. استخدامهای مدیریتی نیز اغلب شغل خود را به عنوان کارگران عادی در خط تولید آغاز میکنند. الگوی چرخش منظم مدیران را قادر میسازد تا درک دقیقی از تعدادی از عملیاتهای متنوع بدست آوردند. بنابراین در طول زمان به دانش عمومی غنی از شرکت دست مییابند. در ارتباط با سیستم مادام العمر اشتغال، تأکید بر ارشدیت در ارتقاء شغلی است. این منجر به میانگین سنی بالاتر و تغییرات سنی کمتر در بین مدیران ارشد در ژاپن میشود. به عنوان مثال، در مقایسه با ایالات متحده و اروپا، تعداد کمی از رؤسای شرکتها زیر 50 سال سن دارند. اعتقاد بر این است که این روش مدیران ژاپنی را با دانش پیچیدهای در مورد تجارت خاص خود مجهز میکند. مدیران ژاپنی معمولاً نسبت به همتایان آمریکایی خود علاقه بلندمدتتری به شرکتهای خود دارند که تا حدی نتیجه سیستمهای استخدام مادامالعمر و ارشدیت است.
مدیریت ژاپنی مدیریت ناب
مدیریت ناب یکی از اصلیترین مفاهیم در مدیریت ژاپنی به شمار میرود. روش ناب در مورد بهبود مستمر فرآیندهای کاری، اهداف و افراد است. مدیریت ناب به جای کنترل کامل فرآیندهای کاری و در کانون توجه، مسئولیت مشترک و رهبری مشترک را تشویق میکند. به همین دلیل است که دو رکن اصلی روش شناسی ناب عبارتند از:
● احترام به مردم
● پیشرفتهای مستمر
یک ایده یا ابتکار خوب میتواند در هر سطحی از سلسله مراتب سازمان متولد شود. مدیریت ناب به افرادی که کار را انجام میدهند اعتماد دارد تا بگویند کار چگونه باید انجام شود. در حال حاضر، مدیریت ناب مفهومی است که به طور گسترده در صنایع مختلف پذیرفته شده است. با این حال، این سیستم در واقع از سیستم تولید تویوتا که حدود 70 سال پیش تأسیس شد، نشأت گرفته است. در اواخر دهه 1940، زمانی که تویوتا پایههای تولید ناب را قرار داد، هدف آنها کاهش فرآیندهایی بود که برای محصول نهایی ارزشی ایجاد نمیکردند. با انجام این کار، آنها موفق به دستیابی به بهبودهای قابل توجهی در بهرهوری، کارایی، زمان چرخه و کارایی هزینه شدند. به لطف این تأثیر قابل توجه، تفکر ناب در بسیاری از صنایع گسترش یافت. سپس به 5 اصل اساسی مدیریت ناب که توسط موسسه مدیریت ناب توضیح داده شده است، تکامل یافت. اریک ریس، مهندس و کارآفرین سریالی، متدولوژی مبتنی بر اصول ناب را برای کمک به موفقیت استارت آپکها توسعه داد. در سال 2011، او ایده های خود را در کتابی به نام «استارتاپ ناب» جمعآوری کرد. این مفهوم شامل 5 اصل اساسی است که هدف آن کمک به استارت آپها برای انعطاف پذیری بیشتر و پاسخگویی به تغییرات است. از نقطه نظر تجاری، هدف مدیریت ناب این است که چرخههای توسعه محصول را کوتاه کند. این روش همچنین توسط ساختارهای دولتی، متخصصان بازاریابی و دیگران استفاده میشود. همانطور که می بینید، مدیریت ناب به یک باره ایجاد نشد. در عوض، به لطف مشاهدات زیاد و تمایل مردم به بهبود مستمر، به تدریج در حال تکامل است.
اصول مدیریت ناب
مفهوم ناب در مدیریت ژاپنی مبتنی بر ۵ اصل است:
- شناخت ارزشها: هر شرکتی برای انجام چه کاری تلاش میکند؟ برای ارائه محصول/خدمتی که مشتری آماده پرداخت هزینه آن است. برای انجام این کار، یک شرکت نیاز به اضافه کردن ارزش تعریف شده توسط نیازهای مشتریان خود دارد. ارزش در مشکلی است که میخواهید برای مشتری حل کنید. هر فعالیت یا فرآیند دیگری که برای محصول نهایی ارزشی نداشته باشد، ضایعات محسوب میشود. بنابراین ابتدا باید ارزشی را که میخواهید تحویل دهید مشخص کنید و سپس به مرحله بعدی بروید.
- نگاشت جریان ارزش: این نقطهای است که شما به معنای واقعی کلمه باید گردش کار شرکت خود را ترسیم کنید. باید شامل تمام اقدامات و افراد درگیر در تحویل محصول نهایی به مشتری باشد. با انجام این کار، میتوانید تشخیص دهید که چه بخشهایی از فرآیند هیچ ارزشی ندارند. استفاده از اصل نگاشت جریان نشان میدهد که کجا ارزش تولید میشود و بخشهای مختلف فرآیند با چه نسبتی ارزش تولید میکنند. هنگامی که جریان ارزش را نقشه برداری میکنید، تشخیص این که کدام فرآیندها متعلق به چه تیمهایی هستند آسان خواهد بود. در نتیجه به سادگی میتوان تشخیص داد چه کسی مسئول اندازه گیری، ارزیابی و بهبود آن فرآیند است. این تصویر بزرگ شما را قادر میسازد تا مراحلی را که ارزشی ندارند شناسایی کرده و آنها را حذف کنید.
- گردش کار مداوم ایجاد کنید: پس از اینکه بر جریان ارزش خود تسلط پیدا کردید، باید مطمئن شوید که گردش کار هر تیم روان و راحت باقی میماند. به خاطر داشته باشید توسعه یک محصول/خدمت اغلب شامل کار تیمی متقابل است. تنگناها و وقفهها ممکن است در هر زمانی ظاهر شوند. با این حال، با تقسیم کار به دستههای کوچکتر و تجسم گردش کار، میتوانید به راحتی موانع فرآیند را شناسایی و حذف کنید.
- یک سیستم کششی ایجاد کنید: داشتن یک گردش کار پایدار تضمین میکند که تیمهای شما میتوانند وظایف کاری را بسیار سریعتر و با تلاش کمتر انجام دهند. با این حال، به منظور ایمن سازی یک جریان کاری پایدار، یک سیستم کششی ناب ایجاد کنید. در چنین سیستمی، کار تنها در صورتی انجام میشود که تقاضا برای آن وجود داشته باشد. این به شما امکان میدهد ظرفیت منابع را بهینه کنید و محصولات/خدمات را تنها در صورت نیاز واقعی ارائه دهید. به عنوان مثال یک رستوران را در نظر بگیرید. ممکن است شما به آن جا بروید و یک پیتزا سفارش دهید. آشپز سفارش شما دریافت میکند و شروع به درست کردن پیتزا میکند. او پیش از دریافت سفارش و تقاضای مشتری پخت را آغاز نمیکند. زیرا منجر به سرد شدن پیتزا و اتلاف منابع میشود. چنین سیستم تولیدی را سیستم کششی یا مبتنی بر تقاضا مینامند.
- پیشرفت مداوم: پس از گذراندن تمام مراحل قبلی، شما قبلاً سیستم مدیریت ناب خود را ساخته.اید. با این حال، فراموش نکنید که به آخرین مرحله و احتمالاً مهمترین مرحله، توجه کنید. به یاد داشته باشید سیستم شما ایزوله و ایستا نیست. مشکلات ممکن است در هر یک از مراحل قبلی رخ دهد. به همین دلیل است که باید مطمئن شوید که کارمندان در هر سطحی در بهبود مستمر فرآیند مشارکت دارند. تکنیکهای مختلفی برای تشویق بهبود مستمر وجود دارد. مثلا، هر تیمی ممکن است یک جلسه روزانه داشته باشد تا درباره آنچه انجام شده، آنچه باید انجام شود، و موانع احتمالی صحبت کند. راهی آسان برای پردازش روزانه بهبودها.
سخن آخر
محبوبیت فزاینده مفاهیم مدیریت ژاپنی از این واقعیت ناشی میشود که این مفاهیم بر بهبود هر جنبهای از یک فرآیند کاری تمرکز میکنند. همچنین تمام سطوح سلسله مراتب یک سازمان را در بر میگیرند. سیستم ژاپنی مدیریت بیشتر شبیه راهنمایی برای ایجاد یک سازمان پایدار است. این سیستم به طور مداوم در حال تکامل است و به شناسایی مشکلات واقعی و رفع آنها کمک میکند. همه مدیران در سازمانهای دولتی و خصوصی، بخشهای خدماتی و تولید میتوانند با یادگیری مفاهیم سیستم سازی کاربردی کسب و کار و همچنین بهره گیری از بیزینس کوچ کاربردی سازمان خود را بهبود داده و به موفقیت های بزرگ دست یابند.
باهوش دانستن همه کارکنان، مانند یک خانواده بودن کارکنان و اولویت کار گروهی نسبت به کار فردی مفروضات سیستم مدیریت ژاپنی هستند.
مدیریت ناب یکی از مفاهیم اصلی مدیریت ژاپنی و به معنای بهبود مستمر فرآیندها، اهداف و افراد است.
شناخت ارزشها، نگاشت جریان ارزش، ایجاد گردش کار مداوم، ایجاد سیستم کششی و بهبود مداوم ۵ اصل